اشک های من مثل نــم نــم بــارون می باره رو گونه هام...

چشام گله داره از این تنهایی...

تنهایی من بخاطر اینه که اونی که دوسش دارم نمیخاد با من حرف بزنه...

اونو بیخال اخه عشقمه نمیتونم چیزی بهش بگم...

میدونی نمک روی زخمم چیه ...؟؟؟

اینه که شما میای و نظر نمیدی...

بیخیال همه چی...

کاش فقط یه بار عشقم میگفت دوست دارم...

به قول شاعر : شتر در خواب بیند پنبه دانه..

بازم بیخیال...

فقط اینو بدون ...

دوست دارم...

بگذار دستت را...

باران بیاموزد...

بگذار طعم بوسه‌هایت منعکس باشد...

در واژه‌های دوستت دارم...

دوست دارم بروم ، سر به سرم نگذارید...

گریه ام را به حساب سفرم نگذارید...

دوست دارم که به پابوسیِ باران بروم...

آسمان گفته که پا روى پرم نگذارید...

این قَدَر آینه ها را به رخ من نکشید...

این قدَر داغ جنون بر جگرم نگذارید...

چشمى آبى تر از آیینه گرفتارم کرد...

بس کنید ، این همه دل دور و برم نگذارید...

آخرین حرف من این است زمینى نشوید...

فقط ... از حال زمین بى خبرم نگذارید...